- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
خـبر پیچـیده در عـالم که دُرّ ناب میآید نـگـیـن پـنـجـمِ آل کـسـا؛ اربـاب میآیـد در آغوشش گرفته فاطمه، یکریز پیغمبر برای بوسه بر لبهای او بیتاب میآید چه تمرین میکند فطرس طریقِ دستبوسی را مگر شب تا سحر در چشمهایش خواب میآید! فقط مشتاق دیدار است و وعده داده بر بالَش که محض پَر گشودن بهترین اسباب میآید خدا قنداقهاش را با حریرِ کهکشان بسته برای خـواندنِ لالاییاش مهـتـاب میآید ملقّب شد به «ثاراللهْ»! قطعاً قبله و کعبه برای دیدنش با مسجد و محـراب میآید علی در سایۀ گهوارهاش «والشّمس» میخواند وَ سـائـل با رعـایت کـردنِ آداب میآیـد یقیناً میرود با دست های پُر از این خانه کسی که بیریا، با قصدِ دقّ الباب میآید به یاد تشنگیهایش میآید اشک از چشمم میان روضه مادامی که حرف از آب میآید!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
امشب خبر از عـالـم بالا رسیده است روشنتـرین سـتارۀ دنـیا رسیده است این بار دوم است که شاعر نوشته است خورشید خـانـوادۀ زهـرا رسیده است دیروز نور شبّر و امروز هم به خاک نور شبـیر حضرت مولا رسیده است در نیل غـصه مانده بیا، مُـرده دل بیا موسی رسیده است، مسیحا رسیده است بیراهه رفتهاید اگر ای رودهای اشک راهی شوید، حضرت دریا رسیده است دنـبـال کـاروان مـلائـک پـریـده بـود جا مانده بین راه دلـم یا رسیده است؟ شوق دلم نه شوق شفا مثل فطرس است میلش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است در آن هوا که بوی خدا میرسد از آن در خانهای که نور دعا میرسد از آن اطراف گاهـوارۀ طفـلی که نیمه شب لالای جـبـرئـیل خـدا مـیرسـد از آن در آن هوا که فاطمه در آن نفس کشید آنجا که عـطـر آل عـبا میرسد از آن ما را دخـیـل بر پـر قـنـداقهاش کـنـید قـنداقهای که شوق شفا میرسد از آن در پشت درب خانۀ زهـرا نشـستهایم نـجـوای چـند مرد گـدا میرسد از آن این خانۀ علیست پسردار گشته است آخر صدای گریه چرا میرسد از آن شاید صدای گریۀ...نه کودکانه نیست جز یا حسین زمزمۀ اهل خانه نیست دنیا به دام نـام شـریـفـش فـتـاده است دل نیست آن دلی که به او دل نداده است روشن شده است طبق روایات اهل بیت کار خداست؛ عشق به او بیاراده است هرکس سوار کشتی عشقش نمیشود سوگند میخورم که قیامت پیاده است مـا رعـیـتـیـم، رعـیـت بـاغ ولایـتــیـم امـشـب شـب تـولـد اربـاب زاده است شیرین شده ست با قدمش کام اهل بیت هر چـنـد این پسر نمک خانواده است معـراج جـبرئـیل شـبی بوده است که در پـای گـاهـوارۀ او سر نهـاده است یک شب مرا مجاور گهوارهاش کنید چون جـبرئیل زائر گـهـوارهاش کنید جز آب چـشم آب حـیـاتی نـخـواسـتـم جز شور اشک شهد نـبـاتی نخـواستم جز معـرفت به ساحت خاک قـدوم او من از خـدای خود عـرفـاتی نخواستم تنها کرامت قفـس عشق اوست او كه من از کسی مسـیـر نجـاتـی نخـواستم یک شب که سخت تشنه شدم از خدا به جز گـریـه کـنـار نـهـر فـراتـی نـخـواستم بی حسّ عطر سیب شب جـمعۀ حرم هـرگـز زیـارت عـتـبـاتـی نخـواسـتـم امشـب مـدیـنـه آمـده پـابـوس کـربـلا امشب حـسـین آمده«حیَّ عـلـی العزا»
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سلام، ای شرفِ عرش و فرش قنداقت خـوشا به حالِ دلِ نوکـران و عـشّاقـت خدا و خـلـق خـدا تا هـمـیشه مشتـاقـت هـزار سـجـده بـه دست خـدایِ خلّاقـت که او کتابِ جمالِ تو را قـلم زده است حضورِ همچو تو را در جهان رقم زده است پری که سوخته، با لطف تو پریدنی است صفِ ملائکه دور و برِ تو دیدنی است صدای خندۀ روح الامین شنیدنی است عجیب، بوسه ز پیشانیِ تو چیدنی است به قـلـبّ خـستۀ ما یک تَـنَـفُـسی بدهـید دوباره بال و پری نو به فطرسی بدهید خـدا به حـالِ محـبّـان تو ملاحـظه کرد خودش عدوی تو را تا ابد مواخذه کرد دلم بهـشت خدا و تو را معـاوضه کرد خودت که نه، پرِ قنداقۀ تو معجزه کرد حـسـیـنیام به خـدا با دعـای مـادر تـو هـزار جـان گـرامـی تـصـدُقِ ســر تـو خدا به عرش خدائیش طرح نو انداخت خدا زِ خِلقـت ارباب ما شگـفتی ساخت بَرنده آنکه برایش به نوکـری پرداخت حسین را به خدا جز خدا کسی نشناخت در این مقوله دگر حاجتِ مباحثه نیست حـسـین با احـدی قابـل مـقـایـسه نیست بـرای قـلـب پـیــمــبـر ســرور آوردنـد بـرای حــیــدر کــرار، نـــور آوردنــد بـرای فـاطـمـه سـنـگ صبـور آوردنـد دلِ مـلائـکـه را هـم بـه شــور آوردنـد به یُـمن سـوم شـعـبان بهـشت آذین شد حسین گفـتم و کامـم دوباره شیرین شد خودم فدای خودِ حضرت و سه تا پسرش و مـادر و پـدرم نــذر مــادر و پـدرش چـقدر عاشقِ سائل نشـسته پشت درش تمام هـستیِ ما وقـف حضرت قـمـرش هنوز در به روی هیچ کس نبسته حسین خدا کـلـید جنان را سپرده دست حسین گلاب و گل به هوا پخش میکند زهرا عـلی جدا و جـدا پـخـش میکـند زهـرا مـیـانِ مـا و شـما پـخـش میکند زهـرا بـرات کـربـبلا پــخـش میکـنـد زهــرا همین یکی دو سه شب جمع کن خیالت را بگـیـر از کـرمـش کـربـلای سـالـت را
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
قـلمم روی ورق باز زمین گـیر شده ضعف از بال و پر شعر سرازیر شده به بـلـنـدی فـلـک بـاید عـصا بـردارم تا کـمی گـام زند طـبع زمین گـیر شده از لغت نامه خـورشید اگر واژه دهند مینـویسم که چرا عشق فـراگـیر شده واژه از بیت فراری شده از هیبت تو لالـۀ طبع من و وصف تو تقـدیر شده چه بـگـویم که قـلم باز ز جا برخیـزد مددی فـاطمه این طبع به زنجـیر شده نام زهـرا به لبم آمده ای نور دو عین اذن دادند بگـویم غـزلی از تو حـسین از همان مهد نگاهت نمک دیگر داشت آسمان میل به پابوسی تو در سر داشت گـوئیا رفـت ملاقـات خـدا و برگـشت هر که از سجده به گهوار تو سر برداشت مکتب دلبـری از چشم ترت شد آغاز دل سپردن به تو رازیست که هر دلبر داشت روی دستان پدربودی و دشمن ترسید حیدر انگار در آغوش خودش حیدر داشت زیـنت دوش نـبـی و عـلی فـاطـمـهای مثل آن تاج سری که سه نفر بر سر داشت گشتهام وصف تو را نیست جزاین نور دوعین تو حسینی تو حسینی تو حسینی تو حسین آسـمـان زیـر قــدم هـات اقـامـت دارد به غـبـار ره تـو عـرض ارادت دارد کافر از فضل و کرامات تو اسلام آورد بسکه این قامت اشاره به قیامت دارد هر کسی چشم تو را دید به پا کرد نماز بس که محراب دو ابروت عبادت دارد من از آن چهره زیبای تو فهـمیدم که این همان وعده حقّی ست که جنّت دارد عـزّت ما شـده آقـا کـه گـدایت بـاشـیم بس که بر جود کرم دست تو عادت دارد فاش میگویم وازگفته خود شاد حسین بـنده عـشق توأم خـانـهات آباد حـسین بنویـسد مرا ریـزه خور خوان حـسین بنـویـسـید مـرا دست به دامـان حـسین سرمن روی قـدمهات به سامان برسد بنویـسـید مرا بیسر و سـامـان حسین بنویـسـید که ای کاش شوم مثل زهـیر قاری آیهای از مصحف چشمان حسین هر که از راه و طریقی به هدایت برسد بنـویـسـید مرا عـبـد مسـلـمان حـسـین در قـیامت که خـداوند بخواند حـکـمم روی پرونده نوشته است که مهمان حسین ترس دارم که اگر فضل تو گویم گاهی عـدّهای را بکـنـد عشق حسین الـلـهی
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
باز درب رحـمـت حـق باز شد عـالم هـستی پُر از اعـجـاز شد نغـمـه های عـاشـقـانـه سـاز شد قـصـۀ عـشـق و وفـا آغـاز شد نــوربـخـش کـل هـسـتــی آمـده رهـنــمـای حـق پـرسـتـی آمـده هــدیـه ای از ســوی داور آمـده پــاره قـلـب پــیــمـــبـــر آمـــده هـمـنـشـیـن نـور و کـوثـر آمده عـاشـقـان هـسـتـی حـیــدر آمده شهر یثرب غرق انوار خداست مولد امشب غـریب کـربـلاست عالم هستی پُر از شور و نواست آمده آنکس که شور نـیـنـواست غرق نورش هم زمین و هم سماست مـولد امـشـب همه امـیـد ماست از قـدومـش گشته عـالم منجلی آمـده دنـیــا حـسـیـن بـن عــلـی شـامـل عـالــم شــده لـطـف الـه آمـده بـر شـیـعـیــان هـادی راه می رسد خـون خدا با عز و جاه شرمسار از روی او خورشید و ماه این حسین است شور خلقت را نمک نام زیبایش به قـلب شیعـه حک شده عیان از سوی حق روی حسین بر مـشام جان رسد بوی حسین جان فـدای عطر دلجوی حسین دست ما امشب بود سوی حسین با نـگـاهی درد ما درمـان کـند شیعه را فارغ ز هر حرمان کند اهل عـالـم بر زمـیـن گـل آمـده لالـه و ریـحـان و سـنـبـل آمـده بر روی هر شـاخه بـلـبـل آمده اهـل دل نـــور تــوسّــل آمـــده آمده آنکس که برما مـقـتـداست هم دوای درد وهم مشکل گشاست این پسر سر تا به پایش رحمت است او عـزیز خاندان عصمت است کربلا و خاک کویش جنّت است با حسین بودن درعالم عزّت است خـامـس آل عـبـا بـاشد حـسـیـن در جـهـان امـیـد ما باشد حسین بـا خــدا کـار خـدایـی مـی کـنـد هـر دلـی را او ولایـی می کـنـد شـیعـه اش را کـربـلایی می کند از همه مـشکـل گـشایی می کند او بـود نــور وجــود عـالـمـیـن نام نـامـیـش در عالم شد حسین معـدن جود و سخـایی یا حسین هـسـتـی اهـل ولایـی یا حـسـین رهــرو راه خـدایـی یـا حـسـین شـیـرمـرد کـربـلایی یا حـسـین ای حسین نور دو چشم حیدری شـافـع امـت به روز محـشـری من که مجنونم به صحرای حسین زنـده هـسـتـم با تـولای حـسـین در دلـم بـاشـد تـمـنـای حـسـیـن تا ابـد خـاک کـف پـای حـسـین ای که هستی تکیه گاهم یا حسین از کـرم بـنـما نگـاهـم یا حسین در شب مـیـلاد مـهـمـان تـوأیـم همچو سائل بر سر خوان توأیم غرق جود و لطف و احسان توأیم یا حسین از ریزه خواران توأیم تو گـل شـاداب مـایی یا حـسین تا ابـد اربـاب مـایـی یا حـسـین
: امتیاز
|
رباعی های ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شـد سـوم شـعـبان و نـزول بـرکـات حق میدهد امشب ز کرامت حسنات ********مرتضی محمدپور******** ای در صف کائـنات معنای بهـشت در وصف مقامات تو جبریل نوشت ********مرتضی محمدپور******** از کـنـگــره عـــرش صــدا مـیآیـد از بــیــت ولا روح دعـــا مــیآیـــد ********مرتضی محمدپور******** یارب تو جـدا ز دست غـیرم فـرمـا مجـذوب حـسین چون زهـیـرم فرما در بـنـد گــنـاهـم و، اسـیــر نـفــسـم حُـرّم کن و عـاقـبـت به خـیرم فرما ********میثم مومنی نژاد******** یک سوی ابوفاضل و یک سوی حسین خورشید کـنـار مـاه، دیـدیـم به عین یک دل نـبـود جای دو دلـبـر، آری الا دل مـا که هـست بین الحـرمـیـن ********میثم مومنی نژاد********
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
مژده ای دل روح و ریحان آمده حــافــظ اســلام و قـــرآن آمــده نـا خـدای کـشـتـی آرامـش اسـت روشــنـی دیـن و ایــمــان آمــده راحـت جـان عـلــی و فـاطــمـه بر پـیـمـبـر نـور چـشـمـان آمـده روشـنـی بخـش تمام عـالـم است رونـق هـر بـاغ و بـسـتـان آمـده شـافـع روز جـزا بـاشـد حـسـین صاحب فردوس و رضوان آمده فطرس امشب خنده بر لب میزند بــر دل درمـانـده درمــان آمــده
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دل کـویـری ما بیقـرار بـاران است تـمام جان و دل ما نـثـار جانان است بهار آمده و غـصّه رو به پایان است زمان لطف خداوند "ماه شعبان"است رسیده موسم تـنـزیل بهـترین بـرکات برای هدیه به پیـغـمـبر خـدا صلوات در آسـمـان ولایـت سـتـاره پـیـدا شـد رسید و این کرۀ خاک عرش اعلی شد خبـر رسیده که حـیدر دوباره بابا شد به حـرمـتـش همۀ هـفت آسمان پا شد برای فـاطمه نـور دو عـین آمده است خـبر رسیده به دنـیا حسین آمده است رسیـده تا که به ما جـرأت دعـا بدهد به درد ما ز شـفـاخـانـهاش دوا بدهـد حـسـین آمده حـاجـات خـلـق را بدهد رسیده فطرسیان را خودش شفا بدهد طلوع چشم شما انتهای اعجـاز است همیـشه باب کرمـخـانۀ شما باز است گـدا شدم که بمـانـم همیـشه بر درتان حسین گـفتن من هست لطف مادرتان تـمـام دار و نـدارم تـصـدّق ســرتـان طـواف کـربـبـلا آرزوی نــوکـرتـان به ناخوشی و خوشی همدم منی ارباب تویی که بـازدمِ هـر دم مـنـی اربـاب دلم گرفـتـه که با یـادتـان حـرم بـاشم کـنـار مـقـدم اجـدادتـان حــرم بــاشـم به وقـت دیـدن میـعـادتـان حـرم باشم نـشد که در شب میـلادتان حرم باشم به کـربـلا نرسیـدم ولی دلـم آنجاست رواق چـشم ترم جای سیدالشّهـداست تویی که یار همیشه شفـیق من هستی جـمال جلوۀ نـقـش عـقـیـق من هستی دلـیل روشن حسّ عـمیـق من هـستی پـناه عـشـقی و تنها رفـیـق من هستی مـراد دل شـدهای تـا مـریـدتان بـشوم خدا کـند که نمـیـرم؛ شهـیـدتان بشوم خوشا بحال پـرسـتـوی آسـمـان حـرم خوشا بـحـال دلِ مـحـوِ آسـتـان حـرم خـوشـا بـحـال اهـالی کــاروان حـرم خـوشـا بـحـال تـمـام مـدافـعـان حـرم بیا و خالی از احساس هر چه غیرم کن بـیا و آخـر سـر عـاقـبت بـخـیـرم کن شنـیـدهام هـمـۀ پیـکـرت زمین افـتـاد به پیش خواهر تو حنجرت زمین افتاد کنار حنجـر تو خواهـرت زمین افتاد کـنار خـواهـر تو مـادرت زمین افتاد سرم فـدای سر زخـمی تو ای بیسر فـدای بال و پر زخـمی تو ای بیسر
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
مـژدهای نابتر از نـاب به دنـیا دادند خــبـر از آمــدن لــیــلـی دلهـا دادنـد چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی رحمت واسعه را هدیه به زهـرا دادند حـســن دوم ایـن خـانـه بـه دنـیــا آمـد شکـر حـق باز ولیعـهـد به مولا دادند باز زهرا و علی معجزه کردند امروز بین گهواره عجب معـرکهای جا دادند او همان است که پای عَلَمش روز ازل آن هـمه معـجـزه را یاد مسیـحـا دادند این چه عشقی ست که آرامش عالم را بُرد این چه شوری ست خدا بر دل شیدا دادند عـالَم پـیـر! نـخـور غـم که جوانی آمد سـاقـیـا بـاده بـده عـشـق جـهـانـی آمـد ای دل و دلـبـر و دلـدار سـلام آقا جان حـضرت سیـد و سـالار سـلام آقا جان بـوی سـیـب حــرم کـربـبــلا مـیآیــد تا صدا میزنـم هـر بار سـلام آقا جان دل و دین همه را روی تو نه، نام تو بُرد یـوسـف حـیـدر کـرار سـلام آقـا جـان ای وفــادارتـریـن عـشــق، ابـاعـبـدالله بهترین مونس و غمخوار سلام آقا جان نـا امـیـد آمــدم امــا تـو امــیــدم دادی آی مـهـتـاب شـب تـار سـلام آقـا جـان ای رفـیق غـم و شادی و من بیـچـاره بهـتـرین مـحـرم اسـرار سـلام آقاجان کرمت سنگ صبور دل ما نوکرهاست لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست آتش عـشق تو از عـالم ذر روشن بود دست هرکس که کسی بود بر این دامن بود نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال اولین کار تو تقـدیر عوض کردن بود روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود وقت مُـردن مدد حضرت زهـرا گیرد دست آن بنده که مشهور به سینهزن بود جاودانه است کسی که شده مست جامت مُـرده آن است که یکـبار نبـرده نامت تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم در کرم خانۀ تو صاحب عزّت هستیم از خـدا ما چه بخـواهـیم ازین بـالاتـر سالیانیست که جارو کش هیئت هستیم خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم میخورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین تا که با نام تو مشغـول عـبادت هستیم روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم رحمت حضرت حق باد بر این چشمۀ نور ما کجا این همه خیر، این همه عشق، این همه شور هر نفـس اهل مناجـات صدایت کردند عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند هر کجا تا که شنیدند بهشت، عـشّاقـت هـوس عـلـقـمـه و کـربـبـلایت کـردند به خـدا ظرفـیت معـجـزه کردن دارند آن جماعت که جوانی به فدایت کردند سالها پیـش تر از آمـدنت روی زمین انبـیا تک تکـشان گـریه برایت کردند عرش هم کرببلا گشته، ملائک از بس گریه با فاطمه بر رأس جدایت کردند نه شدی غسل و کفن، نه بدنت شد تشییع تن بیسـر! تـه گـودال رهـایت کردند یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت غسلت از خون گلو، خاک بیابان کفنت
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
نسیم عـشق وزیدن گرفت در جانها بهـار نـور رسیـده پس از زمستانها خبر دهید به فـطرس سر آمده تبعـید دوبـاره بـال بـزن بر فـراز میـدانها بگو به مدعـیان کـرم که چاره کـنـند رسـیـده است کـریـم تـمـام دورانهـا کسی که ساحل آرامش است و کشتی او گذر کند به سلامت ز هر چه طوفانها کسی که قطرۀ اشک عزای او کافی ست برای چـیدن برگ و بساط شیـطانها همان که طفل دبستان روضه اش باشد مـعـلـم هـمـۀ رهــروان عــرفــانهـا در امـتحان «اَلَسْتُ بِربِكمْ » با عـشق گذاشت هستی خود را به پای پیمانها کسی که خـنـدۀ نـوزاد او به تیـر بلا چه اعـتبار رفـیـعی دهد به قـربانها بـه جـایـگـاه غــلام ســیــاه او فــردا چه غبطهها که نخواهند خورد سلطانها بگو به هر که غم دل شکستگی دارد حـسـین آمـده یـعـنی کـلـیـد درمـانها کـلـیدْ واژۀ تـوبه حـسـیـن گـفـتـن شد بـرای حـضـرت آدم برای انـسـانها بـگـو نــبـیِ خــداونـد بــا دلـی آگــاه بـگـو «اَحَبَ حـسیـنا» شده اَحَـب الله
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شـد شکـوفـنـده گـل روی ابـاعـبدالله عـطر فـردوس برین بـوی ابـاعبدلله عرش و فرش و مه و خورشید و ستاره با هم سر به سجـده به سر کوی اباعـبدالله مادرش فاطمه با بوسه شیرین هردم میزنـد شـانه به گـیـسـوی اباعـبدلله تا نظر کرده به رخسارۀ او پیـغـمبر شـده محـو رُخ دل جـوی ابـاعـبـدلله دست حق دست کشد بر سر دستان حسین که شود حـیـدری بـازوی ابـاعـبـدلله پــاسـداران حـریــم حـرم زیـنـب او اسـتـوارنـد بـه نـیــروی ابـاعـبــدالله در نهایت برسد بر در منزلگه عشق عـاشـق صــادق ره پـوی ابـاعـبـدلله سوره فجرِ خدا زمزمۀ جبریل است حق تـعـالی است ثـناگـوی اباعـبدالله کـربـلا نـام دگـر دارد اگـر مـیـدانی بـاشـد آوازه مـیــنــوی ابــاعــبــدالله شب میلاد دلم پر کشد از خانه خویش پَـر خـود وا بکـنـد سـوی ابـاعـبـدلله
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ذکر خیر تو شد و فـطرست اینجا آمد نوکری گـفت حسین، حال دلـم جا آمد بـاز در حـق گـرفـتـار محـبـت کردی با وفا، مثل تو دور و بر من نیست کسی بین مردم به خدا یاور من نیست کسی بستهام گوشهای از دامن لطف تو دخیل تا ابد دور سرت ارض و سما میگردد هر کجا حرف تو شد کرببلا میگردد از جـهـنـم بـدن سیـنـه زنت ایـمن شد به سر زلف تو خوب است گرفتار شدن با تو دارنـد هـمه میـل بـدهـکـار شدن من هـمانـم که مـریـد قـمـر عـلـقـمهام آن جماعت که درِ خـانۀ تو پیـر شدند همه آنها که به لطف تو نمک گیر شدند عاقبت با تو فقط ختم به خیر است آقا ای هـمـه شـورم و آرام و قــرارم آقـا احـتـیاجـی به کـسی جـز تو نـدارم آقا نـشـده ثـانـیـهای نـیـزه، ز یـادم بـبری انا سائـل انا مدیـون و غـلام بن غـلام سالها در همه جا از تو فقط بُردم نام خانۀ قـبـر مـرا با نـظـری روشن کن من پـریـشان تو ای پـادشه عـطـشانـم تا دم مـرگ عـزادار غـمت مـیمـانـم بـیکـس و یـار ترین شاه ابـاعـبـدالـلـه
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
چه نسیمى ست که امشب همه جا آکنده ست چه هوایى ست که از شوق پُر از لبخند است شـبِ جـبـریـل درِ خـانـۀ مـولا سـر شـد این پسر قامت مـولاست قـیامت کرده دل ما را به خـدا یکسره غارت کرده مـژهاش سـرو بلـند یست به طـوبى رفته مُـرده نـامـش ببـرد یکـسره رو میآید تا که نـامش ببـرم بغـض گـلـو میآیـد بیجهت نیست که او خـونِ خداوند شده چه کسى پُر کند این ساغـر مینایى را در تو دیـدیم مسیحـایى و مـوسایى را حرمت عرش معلاى خدا نیست که هست چِقَـدَر فـاصله را تا به خـدا کم کردى شاخۀ خشک درختم که تو تاکم کردى این چه سِرّیست که از دم همه دلها بردى تو شدى آیـنهاى از گِـلِ سلـطان نجف در جـمالت شده پیـدا رخ جانان نجف حق بـده شـوکـت تو سـیـر تـمـاشـا دارد تو که زیرِ قـدمت عرش معـلّى دارى جَـدّ و آبـاءِ چـنـین مـرتـبـه والا دارى پس بگو از چه سرت را سر نى ها بستند؟ مـادرت آمد و در گودى گودال حسین تن تو دید شده زخمى و بد حال حسین ساربان رحم نکرد از بدنت غارت کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
ای قـبـلـۀ عــوالـمِ بـالا حـسـیـن جــان ای شُعـله شُعـله آتشِ دلهـا حسین جان یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد لـطـفـش بلـند بـاد که کـارِ ثَـواب کرد آشفـته زُلـفم و تبِ طوفـانـم آرزوست کـنعـانم آرزوست سُـلـیـمانم آرزوست مست است آنکه بر درِ میخـانه ایستاد مـرد است آنکه تا تَـهِ پـیـمانـه ایـستـاد تو می رسی و با تو خـبرها یکی یکی لبـخـنـد میـزنی به پـسـرها یکی یکـی شـعـرم رسـیـده است به اَبـیـاتِ آذری هَـر کـیـم اِلَـر مَحـضَـرِ آقـامَ نـوکـری مـا پـیـر می شـویم شـبـیـهِ حـبـیـبِ تـو شبهای جمعـهایم پُـر از بـویِ سیبِ تو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
پنج تن با گـل روی تو تماشایی شد عرش از یمن قدوم تو گل آرایی شد همه یکجور به فکرند که دورت باشند سر جُنباندن گهواره چه غوغایی شد کعبه هم سمت شما قبله مشخص کرده قبله یا قبله نما؟ این چه معمایی شد به قد و قامت تو فاطمه قد قامت گفت سجده بر قامت تو لازم الإجرایی شد آمـدی و هـمه گـفـتـنـد مسیـحـا آمـد خانه فـاطـمـه امروز کـلـیـسایی شد از همه خلق که در خانۀ تو مهمانند طبق معمول به لطف تو پذیرایی شد از من امروز تو با گریه پذیرایی کن طفل گهـواره این ایـل، بزرگ آل ند ابر و باد و مه و جبریل و ملک خوشحالند تو شفاعت بکنی یا نکنی،فطرس ها پـر خود را پر قـنـداقه تو میمالـنـد بیپر و بال رسیدند و توسل کردند بیپر و بال ولیکن به شما میبالـند مدعیان کمال هرچه که باشند آخـر به شما گر نـرسیـدند همیشه کـال ند ما که از سفرۀ خان علوی مرزوقیم انبـیا نیز همیشه به هـمین منـوال ند نوکـران تو همه منتخـب فـاطـمهاند گرچه درهم همه جمعند ولی غربالند چقـدر زیر گـلوی تو به یحیی رفته آه، زهـرا و عـلی فکر ته گـودال ند بـوسـۀ فـاطـمـه امروز امانت بشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دلی به سینه طپـید و دوباره شیـدا شد به عشق عشق گرههای کورمان وا شد دوباره چشم پُر از شور و شوق دریا شد ببـین دوباره زمین سفـره دار بـالا شد حضور کیست که میخانهها زیاد شدند حـسیـن آمـد و دلــدادهها زیـاد شـدنــد به شـوق آمـدنی چـشـم آسمان تـر شد و خود به خود به هوایش دلم کبوتر شد همینکـه کـشتی اربـابـمان شـنـاور شد وزیـد بـوی خـدا و جـهـان معـطـر شد همینکه فجر در آغوش هل اتی خـندید به شوق خـنـدۀ او کـل ماسـوا خـنـدیـد گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین بلند مرتـبه شد هرکه شد غـلام حسین خدا علیک رسانده است در سلام حسین به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین « به ذره گر نظری طفل بو تراب کند به آسـمـان رود و کـار آفـتـاب کـنـد» بهـار با نفـسـش رخت سبـز میپـوشد برای بوسه به پایش فـرشته میکـوشد پیـمـبر از لب او شهد وحـی مینـوشد چرا که چشمۀ توحید محض میجوشد رسول در بغـلش جان هـل اتی را دید حسین آمد و تـنـدیـسی از خـدا را دید دوباره دست زمین را به آسمان دادند دوبـاره بـر سـر هـر مـأذنـه اذان دادند همینکه کرب و بلا را نشانـمان دادند به خاک مُرده به لطف حسین جان دادند به لطف خـون خدا زندگی بهاری شد میان هر رگ خلقت حسین جـاری شد مسیر خـانـۀ او میشود مسیـر نجـات چه عاجزند به توصیف رتبهاش کلمات زلطف چشم حسین است چشمههای حیات هـنوز تـشنـۀ لبهـای اوست آب فـرات به خاک زد قدم از او زمین مقام گرفت و از خـدای خودش اخـتیار تام گرفت زمین به خـاک قـدمهای او تبـسّم کرد همینکه مرتبهاش دید دست و پا گم کرد بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد و در نگاش خـدا راعـلـی تجـسّم کرد به لطف عـشق دلـم مـیهـمـان بـالا شد حـسیـن آمـد و نـعـم الامـیـر دنـیـا شـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
شوری میان این دل دیوانه پا گرفت بیچارهای به لطف تو نان و نوا گرفت من عاقبت بخیر شدم، عاقـبت بخیر در گاهواره بودم و چشمت مرا گرفت شکر خدا بزرگ شدم زیر پرچمت هر آن چه خواست مادر من از خدا گرفت هر کس شنید نام مرا بیاراده گفت او در کـنار منـبر روضه بها گرفت آقا کـمک! دوبـاره دل بـیقـرار من حـرف تو شد بهـانۀ کـربـبلا گرفت یا ایهـا العـزیز بهـم ریخت نوکـرت آقـا بـده بـرات حــرم جـان مـادرت شکر خدا که دار و ندارم فقط تویی لـیـلا و دلـربـا و نـگـارم فـقط تویی تنها دلم خوش است که هستم غلام تو کی گفته بیکسم کس و کارم فقط تویی من با کمک ز نـام تو آرام میشوم ممنونم از خـدا که قرارم فقط تویی یا مـنـتهـی الـرجـا، و یا دافـع الـبـلا مهتاب روشن شب تارم فـقط تویی خلوت شده است دور من از دست روزگار آقا چه قدر خوب کنارم فـقـط تویی این اوج عزّت است که دلدادۀ توأم یک عـمر میشود که درِ خانۀ توأم هرکس که خورد نان تو را رو به راه شد عـشـقـت دلیـل تـوبـه اهـل گـناه شد از معجزات خانهات این است نوکری دیروز نـوکـر تو و امـروز شاه شد یک شب رسول ترک خودش را به تو سپرد شد عاقبت بخیر و سگ خیمه گاه شد دیدم به چشم خود که بزرگ محل ما کوچـکـتـرین غـلام غـلام سیـاه شد قـبله نما هـمیشه به دنبال نام توست هر جا که ذکر خیر تو شد قبله گاه شد بیمعرفت منم که تو را خواندهام مسیح آقا مرا ببخـش، بـبخـش اشتـبـاه شد کوری چـشم آل امـیّـه تو محـشری الحق که ماه فاطمه، فرزند حـیدری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دامن فـاطمه گـلـزار محبّت شده است شب میلاد اَبَر مرد کـرامت شده است پسری آمده از نسل پیمبر که بشر…. هر کجا رفته از این معجزه صحبت شده است سر این سفره نمک گیر شدن رویائیست وَ گداییِّ حـرم بیـرق عزّت شده است بـارهـا گـفـتـهام و تا به ابـد مـیگـویـم نوکرت پای عَلَم صاحب قیمت شده است پر فطرس که به این شهپر قنداقه رسید همه دیدند که سیمرغ سعادت شده است زیر پَرهای علم بال و پری بر هم زد تو که سر سلسلۀ عشق خـدایی ارباب یـوسـف فـاطـمه و دلـبـر مـایی ارباب بیرق عشق تو در عرش خدا میرقصد تو عـلـمدار کرم، کـوه سخـایی ارباب بارها لطف تو را دیدهام و حس کردم شک ندارم، با مرام و با وفایی ارباب عـلـم روز قـیـامت که به دستت برسد همه گویند چه دستی، چه صدایی، ارباب آمدی با حسنت سفـره بـیـندازیُ و… نوکـران را بـرسانی به نـوایی ارباب در حرم بال و پَرم داده خدای تو حسین آمـدی تـا کـه قـرار دل مــادر بـاشـی مـیـوۀ قـلب عـلی؛ عـشق پیـمبر باشی سـومـیـن آیـۀ بـستـان هـدایت هـسـتـی کوثر آورده تو را معـنیِّ کـوثر باشی قوّت قلـب حـسن… دار و ندار زینب آمدی سنگر ما در صف محشر باشی اسـوۀ بندگـیُّ و جـود و سخـایـی وَالله بر روی شانۀ من پرچم لطف و کرم است هر کجا گفتهام از عشق و محبت حرم است پــدرم کـرده مــرا نــذریِّ اولاد شـمـا دست لطف پدرت سایۀ روی سرم است مـادرم شیـر به من داده مـیان روضه مادرت گفته پسرخواندۀ من، نوکرم است به سر و سینه زدم تا که نظر بِندازی گفتی ای عرش بدان سینه زنم محترم است شب جمعه به سـرم شور جوانت افتاد آمد آهسته صدایی، زائرم مادرم است بـوریـا وا نـشده جمع شده روضـۀ ما
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
بـبـینـید گـیـسوی پُـر تـابِ ما را ببـینـیـد جـوش مـیِ نـاب مـا را ندارد ظهورش در عـالم نظیـری جنون چاک کرده گریبانِ ما را قیامت ندیده است طوفـان ما را سـر آوردهام تا سـرم را بگـیـری پُرم کردهای با سبوی دو چشمم که ششگوشه شد آرزوی دو چشمم کنارت ندارم بجـز سـر به زیری حضرت عباس علیه السلام خدا با تو وا کرده درهای خود را به گِردت دوانده قمرهای خود را چه نور عظیمی چه شاه و وزیری زمانی که میدان نفس گیر میشد زمانی که لشگر سرازیر میشد تو سلطان میدان درآن زَمهریری به میدان رسیدی و عالم به پا شد که با تو خـدایِ مجـسّم به پا شد تو مانـند مولایـی و در غـدیـری اگر بـار دیـگـر قـدم را بکـوبی بـهـم دستـگـاه سـتـم را بکـوبـی الا نـور عـیـنی و بـدرالـمُـنـیـری امام سجاد علیه السلام خـدا آرزویِ عـلـی را بـر آورد حسن بوسه زد از لبت شِکَّر آورد تو حُسنِ قـدیـمی و خیـر کـثـیری اگـر ما به یـادت اگر یـادِ مـایی تـو آرامـش حــیــدرآبــاد مـایـی تو ایـرانـی و قـبـلـۀ این مسیـری کـشـیـدم بـرای تـو کــربـبـلایـی شبیه نجف صحنِ ایوان طلایی کـشـیـدم خودم را فـقـیـر فـقـیری اگر عـمهات تکیه گاهت نمیشد اگر بیـنِ آتـش پـنـاهـت نـمیشد تو جان داده بودی زمانِ اسیـری
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
امشب شب نـزول تـمام مـلائک است باور کـنید بخت، به کـام ملائک است هـم کـوثـر ولایـت و هـم بـادۀ بهـشت پیوسته بحربحر به جـام ملائک است بــارد بـرات عـفــو الـهـی ز آســمـان صبح قیامت است، قـیام ملائک است بر هـر ملک که مینگرد از چهار سو چشمش به ماه روی امام ملائک است امشب ز صدهزار شب قدر، بهتر است قـنـداقـۀ حسین بـه دسـت پـیـمبر است ملک وسیع حق، یم عفو و عنایت است لبـریـز، آسمـان ز فـروغ ولایـت است هر سورهای که مینگرم صورت حسین هر آیه در ولادت او یک ولایت است نور حسین، ارض و سما را به بر گرفت این نور، همچو نور خدا بینهایت است دوران تیرگی و ضلالت به سر رسید امشب شب طلوع چراغ هـدایت است این شمع جـمع محـفـل اولاد آدم است این کشتی نجـات غـریقـان عـالم است پـیغـمبـران همـه شـده محـو نظارهاش صف بستهاند دور و بـر گـاهـوارهاش این است آن سپهر ولایت که وقت صبح خورشید و ماه گشته به دور ستارهاش خلـق زمیـن و اهـل سمـاوات، تـا ابـد مرهون لطف و مرحمت بیشمارهاش بالله عجیب نیست که در روز رستخیز دوزخ بهشت گـردد، با یک اشـارهاش در روز حـشر با کَـرَم خود چهها کند ترسـم ز نـار، قـاتـل خود را رها کـنـد ملک وجود بسته به یک تار مـوی او گل کرده بوسههای محـمّد به روی او این است کعـبـهای که تـمامیِّ کائـنات بگرفـتـهانـد دست تـوسـل به سـوی او صورت نهد به خـاک قـدمهـاش آبـرو تـا کـسـب آبــرو کـنــد از آبــروی او هرجـا کـه انـبـیـا بـنـشـیـنـنـد دور هـم باشد چراغ محفـلشان گفـتو گوی او باید نـدا دهـیم کـه عـالـم حسینی است بالله قسم! رسول خـدا هم حسینی است خُرّم کسی که در دو جهان با حسین زیست گمراه، آن کسی که امامش حسین نیست این است آن امـام شهیـدی که همچنان بایـد شب ولادت او هم بر او گـریست ایـن کـشتـۀ خـداست وگرنـه بـرای او بعد از چهارده صده این هایوهو ز چیست؟ داده نشـان بـه قاتل خود هم ره بهشت یالعجب! خدای بزرگ! این حسین، کیست؟ یک بـنده و هـزار خصـال خـداییاش در عـین بـندگیست جـلال خـداییاش خـوبــان روزگـار هـمـه خـاک راه او آزادگــیسـت عــبــد غــلام سـیــاه او فـرهـنگ ما نتـیجـۀ صبـر و مقـاومت دانـشـگــه تـمــام مــلــل قــتـلـگــاه او مـن منکـر شـفـاعـت او نـیـستـم ولـی کـافیست بر نجات همه یک نگـاه او تنهاترین امام بزرگی که بود و هست در عـین بیکسی همـه عـالـم سپـاه او بی او غریب و بیکس و تنهاست عالمی یـارب! مبـاد سایـۀ او کـم شــود دمـی پوشیده شد به پیکر توحـیـد، جوشنـش قـرآن ماست مصحف صدپـارۀ تـنـش خواهیـد دیـد روز قیــامت ز چـار سو ریـزد بـرات عـفــو الـهـی ز دامـنـش در روز حشـر، زخـم شیهدان عالـماند گلهای سرخ روی خدایـی ز گلشنش از بس از او کرامت و قدر و جلال دید کفو کریم خوانـد بـه گـودال، دشمنـش کی غیر او که داغ عطش بود بر لبش با کام تشنه آب خورانـد بـه مرکـبش؟ ما بیقـرار او شدهایم این قرار ماست هرجا که هست خاک ره او مزار ماست تا بر حسین، سینۀ خـود سرخ کردهایم فـردا لبـاس سینهزنـی افـتخـار ماست چون دعبل و کمیت و فرزدق تمام عمر فریاد یاحسین همـان چوبِ دار ماست بر سنگ قبر مـا بنویسید و حک کنید ذکر حسین تا صف محشر شعار ماست روز ازل که آب و گـل ما سرشته شد نامش به صدر لـوح دل ما نـوشته شد نـام حسیـن نـزد خـدا اسـم اعظم است خـون گلـوی تـشنـۀ او اشک آدم است خواهی اگر درست بدانی حسین کیست قــرآن روی قـلب رسول مکـرم است بر خون پاک او که نیفتد دمی ز جوش تنهـا خدای عز و جل صاحب دم است خوننامـۀ شهادت او بـاغ لالـههـاست یک برگ آن به لطف خدا نخل میثم است در پـای نـخـل او بـنـشیـنـیـد دوستان! زین نخل سرخ میـوه بچـیـنید دوستان
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
روزِ اَلَست، روزِ ازل، لحظههای عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی که آفـریـنـشِ گـیـتی تـمـام شـد آغاز شد به دستِ خدا ماجـرای عشق بودیم گرچه در دلِ سر گـشتگان ولی کـم کـم شـدیـم بینِ همه آشنـایِ عـشـق چـشمی میانِ آن همه ما را سـوا نمود دل را ربود و داد دلـی مبتـلای عشق دستی به روی شانۀ مان خورد و ناگهان ما را صدا نمود کسی با صدایِ عشق روز اَلَـسـت لـحـظـۀ آغـازِ عــاشـقـی ما را خـدا نمـود اسـیـرِ خـدایِ عـشـق عکـس خـدا نـشـستـه بر آئـیـنههایـمان هستی بهـانـه بود که سِـرّی بیان شود مـستی بهانه بود که ساقی عـیان شود خلقت ادامـه یافت و رازی گشوده شد تا معـنـیِ وجـودِ زمیـن و زمـان شود با دستِ غیب وقتِ ظهورت نوشت عشق وقـتـش رسیـده نوبتِ دیـوانـگـان شود قلبِ مدیـنه میطـپـد از خـاکِ پـایِ تو جـاروکـشِ هـمـیـشـۀ این آستـان شـود حتی بهشت با سرِ مژگان رسیده است تا قـبله گاهِ وسعتِ هفـت آسـمـان شود تو حـیدری، تو فـاطمهای، تو پـیمبری بیتو هـزار گـوشۀ دنـیـا صفـا نداشت حتی بهشت بی تو که این جلوه را نداشت گیرم هـزار کعـبـه خـدا خلـق مینمود چنگی به دل نمیزد اگر کربلا نداشت حتی زِ معـجـزاتِ مـسیحـا خـبر نـبود مُـشتی اگر زِ خاکِ قـدومِ شما نداشت بیتـو هـوایِ خـانۀ زهـرا گرفـتـه بود این قـدر جلوه جـاذبۀ مرتضیٰ نداشت شکرِ خدا که خانۀ تان هست رویِ خاک ور نه زمینِ تیره که دارالـشفـا نداشت مـجـمـوعـۀ خَـصـائِـلِ بیانـتـهـا شُدی گیرم بهار نیست دَمی جانفزا که هست گیرم بهشت نیست غبارِ شما که هست بر خِشت خِشتِ کعـبه نویـسید با طـلا گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست در ازدحامِ خـیلِ گـدا جا اگر کم است تشریف آورید دو چشمانِ ما که هست جـایـی اگـر نبـود خـدا را صـدا کـنـید باب الجواد و سایۀ ایوان طلا که هست کوتاست سقفِ عالم اگر وقتِ پَر زدن غم نیست، رویِ گنبد و گلدستهها که هست خوش گفـتهاند قطره که دریا نمیشود تـو آمـدی قـیـامـتِ کُـبـریٰ رَقَــم زدی بـر تـارُکِ هـمیـشـۀ عـالـم عَـلَـم زدی میخواستی که رشک برند دیگران به من زلـفِ مـرا گِـره به نـسـیـمِ حـرم زدی حِـس میکـنم میانِ دلـم بـویِ سیب را از آن زمان که در حرمِ دل قـدم زدی میخـواستی که شعله بگـیریم بیاَمان آتش به جانِ هـر غـزلِ مُحـتـشم زدی با شیر، طعـمِ روضۀ تان را چـشیـدهام وقـتی سَری به چـشمِ تـرِ مـادرم زدی مجنونِ کوچههای غَمَم، دستِ من بگیر تو تشنه و دریغ زِ یک جـرعه آب، آه تو تـشنه و تـمـامیِ صحـرا سـراب، آه در زیرِ نـیـزههایِ شکـسته نهان شدی با زخـمهـایِ تـازه تـر و بیحـساب، آه یک سو صدایِ العطش آرام میرسید یک سو صدایِ هِلهـلهها در شتاب، آه یک سو صدایِ ضَجـۀ زینب بلند بود یک سـو صدایِ مـادرت اما کـباب، آه یک سو عَلَم به خاک و علمدار غرقِ خون یک سو به خون نشسته عزیزِ رُباب، آه کم کم نـگـاه بر بـدنـت سخـت میشود
: امتیاز
|